مسافر
ای مسافر کوچ کن وقت سفر ، دل شکسته موندنت دردی غریب
این همه تنها نشستن در خطر ، واسه قلب منتظر خیلی عجیـــب
***
ای ستاره عشق کن تو آسمون ، با نگاهت چون ملک بالت بـزن
همه جا پوشیده از رنگِ خزان ، لذت و زیبایی و سنگ و چمـن
***
اشک ریزت در بهارِ خاطرات ،گریه هات شعله ی درد غصّه هام
باز می آید صدای رعد و برق ، باز می بارد غبار از دیده هـــــام
***
ای مسافر کوچ دلها هی رسید ، ای مسافر قلب ها شکلِ صـــــــدف
ای مسافر کاروان آهسته ران ، ای مسافر کوچ کرده صف به صف
***
می دونم تو آرزوهات کوهی غم ، می دونم دردِ دلت خیلی زیاد
بوی من سایه به سایه می رسد ، فوت می زد بادبانت مثل بـــــاد
***
ای مسافر خسته ام از روزگار ، از جدایی ها نگو دل می گیره
توی عشقت می مونم به انتظار ، خاطراتِ بد کنارت می میره
***
ای مسافر به خدا دردت بگو ، از پلیدان ، قاصبان، از زخم تــن
بهش بگو صبر دلت فضاش کمه ، بهش بگو منتظر دفن و کفن
***
ریت اشوفن ضیم گلب العذبوک ، ریت اشوف اشلون تنجی امن الغرب
لا تناسی ما اعوفک مستحیل ، انت بیتک مبنی ابوسط الگلّـــــــــــــــب
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 10/01/1395
29/03/2016
:: برچسبها:
مسافر ,
:: بازدید از این مطلب : 1695
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0