در دعای شبانه ام چرا تو محراب می شوی
من ناله می کنم ولی چرا تو بی تاب می شوی
گویا دلیل گریه های من خنده های گرم توست
مثل حباب شمع خسته ام چرا تو آب می شوی
پا به پای دلت سال هاست دل می دود
تشنه ی دیدارت ولی چرا سراب می شوی
زخم ستم بستم به زنجیر درد ظلم
همیار من بمان خدا چرا عذاب می شوی
خندیدم از عزای مرده در درون قلب مست
در تلخی روزگارم چرا مذاب می شوی
مشکل گشایم همیشه دربست آرزو
در شب تاریک دلم چرا نقاب می شوی
بسپار کلام پخته ام در معرض خطا
در چهره ی زخم دلم چرا تو قاب می شوی
فریادم نشسته بر لب غنچه ی نیمه خشک
من ماهی سرخم چرا تو مرداب می شوی
جاسم ثعلبی (حسّانی) 29/12/1392
:: برچسبها:
غزل مشکل گشا ,
:: بازدید از این مطلب : 1602
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0