مدونة الشاعرجاسم ثعلبی (الحسّانی) فی اللغه العربیه و الفارسیه

.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

بتابان گیسوانت را ، به دارم کن در این محفل

طناب و پایه بردار و ، سوارم کن در این محمل

اسیر زلف های تو ، رخی تابیده در دیدم

به حلقه گردنم آویز ، گلی نالیده بر چیدم

سرِ تسلیم در دادم ، نخواندی خوابِ چشمم را

تکانی داد جلادم ، نبستی بابِ زخمم را

تماشاگران گریانند ، عمودِ دار کج گردید

رخت آواز سر داده ، دلت آزارِ لج گردید

مرا یک لحظه در مستی ، برقصِ جسم در میدان

چو مایوس است و فهمیده ، زبانم بست در دندان

همین چشم دید بانت را ، به تاریکی فرو رفته

همین گوشِ صدا خوانت ، به غم زاری فرو خفته

بیا دستم بگیر ای یار ، مصلوبم به نابودی

مرا با دست و جانت را ، بکش جسمم به بهبودی

جاسم ثعلبی 22/12/1390

 

 



:: بازدید از این مطلب : 1804
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 23 اسفند 1390
.

تو کجایی و من درمانده ام در این دیار

تو کجایی دلم پر خون شده در این مزار

کاشتم صدها نهالِ غربتم با دستِ خویش

تو کجایی گلم دلباخته ام در این غمار

تک و تنها داده اید ، در شهر غربت برده اید

عاشقم بر مهرتان ، برو رفتی گفته اید

این چه آشی را که من می پخته ام

بر سرم ریزان و در کل سوخته ام

وای بر قسمت و درد و زندگی

وای بر گرمی و بند و بردگی

ای خدا در آتشم قهرت چرا 

سوختم امیدوار دادگی

ای اله و ای اله ، عابدت شد بی پناه

روز روشن خفته است ، زندانیِ بی دادگاه

جاسم ثعلبی 23/12/1390

 



:: بازدید از این مطلب : 1907
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 23 اسفند 1390
.

 

غرستُ وردةُ

فی الربیعِ

فی زمان المودة ِ و الوفاء

فی ارضٍ طاهرةٍ

نبتت عروقها

اسقیتها فی الدموع

و غذیتها بحبی و حنانی

وباریتها کطفلتی

کبرت و ازدهرت

والقت شفایفها مبتسمة

و من الفراق متالمة

هکذا نبذت الحیاة

هکذا سارت السنین

فاح عطر زهرتی

فی فضاء قلوب العاشقین

ونادت عصافیر الموده

علی قصون جسمک الزاهی

باغانی الود

هیهات

لا یندفن الفراق

و طاف غصن الوفاق

و ترجمة الافراح فی وادی المصیر

و تقاربت الالوان فی زی العبیر

وتسربلت الحیتان علی صوت الزفیر

فی بستان وردتی و حنانی

و مسهرة امالی و احوالی

تفرقت النجوم

سارت فی سماء العز

وهلهلت الشمس المنیره

فی وجه القمر الزاهی

و تعاطفت الارض بریح الریحان

تدللی یا وردتی

بعالمٍ مملوء بل حنان

و مدرج عرسکَ یا حمامتی

مملوء بل سلوان

اسقیک بدم قلبی وشرایینهُ لبتُ فمٍ

ابتسمی

لاتراک الحاسدین مغضبتاً

تواضعی لان محبک عائد

مدفون فی امامک

و یحتضنکَ فی الخیال

فی غمزة الاجیال

فی السهول و الجبال

قبلینی

جاسم امحمد الجبیره الحسانی السلیماوی الساری

22/12/1390

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 1943
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 22 اسفند 1390
.

طویت الدهر حباً فی هــــــــــــــواکَ

سریت البید زحفاً لکــــــــــــی اراکَ

تجرحت اقدامی وانقطع الرجــــــــــاء

و لم اکتفی تاخیری فی منـــــــــاکَ

دمارٍ شمل جسمی من بُعدکَ المریـب

انقطعت الدروب سلی جـــــــــاراکَ

تعاطفتُ مع الکدورة مزمـــــــــــناً

تماطرت السماء لاجلی حاشــــــاکَ

یبست القلوب وانکسر المــــــــنی

سالت الدموع بزی ربــــــــــــاکَ

متی تبغی سکراناً فی حب نـــادمٍ

تجرجری فی بحری وروجی غطاکَ

دموع تمساحٍ جرت فی وادیـــــکَ

اخضرت ورود الهوا فی حمـــــاکَ

تعالیت حلماً فی وصالی لــــــکَ

نکرتی وعودکَ و فرزتی شــــــــباکَ

سکّرتی باب دخولی بســـــــــــــهرٍ

و جلستی بکرسی الندامةَ فی صبــاکَ

تعالی و افتحی دروب المـــــــــودةَ

و مدی ید المعونةَ لکی مانســـــاکِ

 

من الشاعر جاسم امحمد الجبیره الحسانی الساری

20/12/1390



:: برچسب‌ها: طویت الدهر ,
:: بازدید از این مطلب : 1841
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : شنبه 20 اسفند 1390
.

 

چرا بی تو دلم غمگین ، چرا بی تو گرفتارم

چرا هر شب عزادارم ، چرا بی تو یه غم دارم

چرا از من نپرسیدی ، یه کشتی قصه بر دوشِ

کشیدم قهرهای تو ، به مستی پرسه پر جوشِ

نمی دانی دوست دارم ، همش در ذکر تو بودم

شب و روزم در آهنگی ، غریو مهر تو سودم

دلم تنهای تنهایی ، درونِ عشق و زیبایی

کشیده اشکِ سوزانت ، درونِ درد و شیدایی

بیا یک لحظه در عشقم ، بچش مزه ی همراهی

بیا ماه عسل رفته ، دلم  در خواب و بیداری

تو خورشیدی و ماهم را ، به دورت روشنی بخشید

جمالت در جهان پیدا ، صفای دیگری بخشید

تو یک موجی زدی بر دل ، خروشان و زلالی را

به دریای نگاهت چون ، خرامان و کمالی را

مرا یک مهره در دل بند ، بیاویزی ز گردن را

اگر روزی رسد در هجر ، پاییدی ز برزن را

چرا آشفته گردیدی ، از این زیبا سخن گفتن

چرا از درد جوشیدی ، از این معنا سمن جستن

چرا نالیدی از اشکم ، چو جاری گشت بر دشتت

چرا غرقِ چشای من ، به خاری بست برگشتت

نگو هرگز نمی خوامت ، نگو دل در حسد خشکید

نگو دیوار سر بامت ، درون آتشم جوشید

برو یک ساعتی در فکر ، بیاد آن وفاداری

ز بهر این عبادت ها ، جهانی شاد و بیداری

جاسم ثعلبی 19/12/1390

 

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 1994
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : شنبه 20 اسفند 1390
.

بیا در کلبه ی دردم ، بخوان دیوان شعرم را

نگو هر گز نمی آیم ، بمان درمان مهرم را

دلم تاول زده یکدم ، طبیبی نیست می گشتم

دل آویز دو زلفت را ، سریری نیست می بستم

تماشای سقوطم را ، همیشه آه گیتارت

درون فجر غم خواری ، کشیده آه ِ رفتارت

شده یک قصه ی بی جان ، در عالم فزونی گشت

شده یک مژده ی غم خوان ، در شهرم نشونی گشت

بخوان دیوان هجرم را ، بماند درد و نالیدن

گمان کن رفتم از قلبت ، تو بیزاری تو باریدن

نگو یارا وفایی نیست ، وفا در قعر دل جوشید

نگو یارا جدایی هست ، جدا در مهر گل غرید

بیا دل بی تو شد نالان، همش گریه همش زندان

بیا در کلبه ی شادی ، همش شور و صفا در جان

درون آسمان بنگر ، جمال دلفریبت را

درون دشت گل بنگر، نهال غم نصیبت را

در و دیوار قلبت را ، زدم از راه تصویری

سر تنهایی اشکم ، درون گونه سرازیری

نخواندی ناله ی عشقم ، زده نم در جمالت را

نپرسیدی ز درد من ، زده تب در کمالت را

بخوان زیبا سرودم عشق ، عشقی صاف و شیرین است

بخوان در کلبه ی مهرم ، سرودی شاد و دیرین است

بیا یارا در آغوشم ، زده تب عشق سرپوشم

بیا در دشت سرسبزم ، بخوان نجوایی در گوشم

جاسم ثعلبی 19/12/1390

 



:: بازدید از این مطلب : 1660
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : شنبه 20 اسفند 1390
.

بزن روی نت گیتار ، بزن آهنگ شادی را

طرب در دل روا گشته ، محک در برگ سازی را

همه در جمعِ مستانند ، شنیدارِ صدای تو

به شادابی گروهی را ، به دیدارِ صفای تو

جهانی با تو در محفل ، هماهنگ و سرافراز است

چو خوانی قصه ی شادی ، به آهنگی فرحناز است

بزن بر روی تارِ دل ، پیامِ اسمِ  زیبایت

بخوان آن زیور شادی ، به شور جسم رعنایت

تو را مهمان گردیده ، گل و پروانه و بلبل

درون باغِ غمخواری ، دلان مستانه و سنبل

بزن دف فرح در نم ، بخشکان رنگ و غمخواری

برقصان برگ ها در گل ، بجوشان رشک و بیماری

طنین صوتِ نت هایت ، دلِ نالان شوریده

سنین و یاد دیدارت ، به گرمی جان بازیده

به شادی شادکامی را ، به یاران تحفه پردازی

به تابستان و گرما را ، بهاران کلبه می سازی

ثعالب جسته مرکب را ، درون بحرِ امواجش

بمان با صوتِ باریکت ، بخوان با سحرِ افلاکش

چه زیبا می سراید دل ، سرِ عرشی تو دریاها

به گیتار و دفی شادان ، به نرمی سوی آواها

شنیدارِ صدای یار ، ماهی ها ، نسیم و رود

پدیدارِ ندای شاد ، دلدا و امین و عود

برقص ای دلفین در بحر ، بزن کف دست ها در یاد

بچش مزه ی شادی ها ، برقصان باله ها آزاد

جاسم ثعلبی 19/12/1390

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 1833
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : شنبه 20 اسفند 1390
.

باد صبا وزیده ، بر دشت و کوهســــــاران

دادِ زمان بریده ، لبخندِ باد و بــــــــاران

شادمان و شادمان بر برگِ زیبای خـــزان

 پوشیده سبزه و گل، به رنگِ شیدای زمان

روی زیبای زمین ، سبزینه گشته جامه را

چندین شکوفه باز شد جوییده رمز نامه را

ناله ی بلبل  قناری، بر درختانش تنیــده

صوت زیبای پرنده ، بر بهارانش دمیــــده

این نوا در صبحگاهان، از طنین عشق مرغان

دلپذیر آمد به صحرا ، چشمه ی زیبای جوشان

آسمان رنگین کمانی، ابر پرده زد به رویش

آبی و سیمین دهانی، باد و باران زد به کویش

کبک ها پر می زنند، بر دشتِ بی سبزِ کویر

بادها مهر کشانده، گرد خوش بوی عبیر

مهربان ای مهربان، آزاد باش ای مهربان

عدل و دانایی بخوان، بر روح و قلب بندگان

عاشقان با گرمی دل، در کشانده دردها

دیدگان با شادکامی ، بر کشانده یاد ها

 

جاسم ثعلبی 18/12/1390

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: باد صبا ,
:: بازدید از این مطلب : 1836
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : پنج شنبه 18 اسفند 1390
.

صلوات ، صلوات ، رنگ چشات

رفتی بی چون و چرایی

صلوات

رفتی بی حرف و ندایی

صلوات

این چه رسمی در جدایی

صلوات

جان می دم ، گر نیایی

صلوات

مانده ام سالی دگر در معضلات

چشم دوشیده شرابی در فرات

صلوات

صلوات ، صلوات ، مهر نگات

زخم خشکیده به فرمان صدات

باغ مستیده و عطریده گلات

صلوات

جوش زد قهر دلم از خاطرات

شور زد رود گل آلود فرات

دل پریشان ظهورت در فلات

شاهد راز و نیازت در صلات

صلوات ، صلوات ، صلوات

جاسم ثعلبی 16/12/1390

 

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: صلوات ,
:: بازدید از این مطلب : 2842
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 16 اسفند 1390
.

 

ای عروس شادمانی

ای فروغ زندگانی

آب های نیلگونت

ای سرود خواندگانی

عشق زیبایت سرودم

ماه و خورشیدت فرودم

امتدادت عاشقانه

از دوست دارانت که بودم

از جبال و شاخه هایت

تا به دریا قصه هایت

مرکبی هستم شناور

یاد مانده گفته هایت

گو چرا بی آب گشتی

گو چرا در گِل نشستی

چشمه ها خاموش گشته 

یا که در رسمت نوشتی

چشم خوزستان به راهت

نور خوش جانان ز ماهت

اشک گریه جاری گشته

قلب و دلها بارگاهت

ای امین مردمانت

ای دلیر ماندگانت

آب شورت گشت پیدا

سابقه زد در زمانت

دوش کن آب زلالت

دز که پر پوشیده بالت

شوشتر صافیِ رویت

اهواز را روی جمالت

گریه را هرگز ندیدم

با صدایت کی شنیدم

خنده کن بغضی نباشد

درخشکسالت غم کشیدم

جاسم ثعلبی 16/12/1390

 



:: برچسب‌ها: کارون عروس هزار داماد ,
:: بازدید از این مطلب : 1682
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 16 اسفند 1390
.

 

رسمَ الرحمن بیتاًً

و غرس النجوم فی السماء

و طهّر الارض بالمیاه الراکدة

و جری المیاه حبّهِ بخلقهِ

من الاشجارو الطیور

و الدابات و الانس

و الجنان و الملائکه

امر بخلقٍ جدیدٍ

طوی من طینة الارض

و شکلّها بصورتان ِ

من آدم و حوا

و نفخ فیهان ِ من روحه ِ

و امر جنوده بل حضور

امامَ خلق ٍ جدید ٍ

حضرت المخلوقات کلّها

الّی ابلیس ابی و استکبر

و دارت المحاورات

بعد جلوس آدم و حوا

انطرد الملک المقرب

و طلب من الحق خدامته

امرهُ معاً فی مکانٍ غریبٍ

جنت الملتقی

ابا الخلقه مع من عاداهما

مسرورین و النفسُ و ما تشتهی

بعهدٍ جدیدٍ ترک شهوت الاکل والذة

حتی صارَ الذّی ما کان یصیر

و اقترب آدم و حوا الی شجرة الفراق

و اکل منها و انتفخَ من الحنطة َ

و خالفَ ربهِ بذلک

و غفرلهُ الرحمن بنقلهِ الی الارض

و عاش مع عدوهُ الی اولاد اولاده

جلب لنا العزة و الکمال و العبادة و

البهجه و السرور و الایمان و الصّدق

و الکرامه و البدایه و النهایه

و اما حَرَمنا من البقاء بلذّت الجنة و ترک الشهوات

و الکراهه و الحساده و النفاق

ها هنا معک یا ابینا حررنا من العبودیه

و ادخلنا معک و سیرنا بسیرت اولادک

آخر المطاف

سرنا مع الحروب

و دمرنا الذنوب

و کشفنا غطاءِ المحبوب

و عطاء المسلوب

کن معنا

یا ابینا

نحن بحاجة منک

لاتفارقنا فراق الابدیه

و لا تناسفنا نساف الابجدیه

بحاجة الی عالم حرو ابی

عالم مختوم بل ود و المحبة

لا یباع فیه الود و لایستعبد فیه مخلوق

و لا ینقطع فیه ساق وردةٍ

عالم الجمال و الکمال

عالم فی اسرة واحده

لایفرق فیها لون ٍ و لالسانٍ ولابعیدٍ ولاغریب

کن واثقاً نحنُ اولادک کما طالَ المطال .

جاسم ثعلبی(حسّانی) 16/12/1390

 

 



:: برچسب‌ها: صورة من عالمی ,
:: بازدید از این مطلب : 1720
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 16 اسفند 1390
.

خدا حافظ ای یار دیرینه ام

خدا حافظ ای بار سبزینه ام

کشیده زمان فرصت هجر را

خریده مکان محنت زجر را

تو ماندی وصدها قلم دردسخت

کشاندی به قلبم الم سرد بخت

تو را تک وتنها سپردم به خویش

قطار عذابم کشاندم به پیش

نگفتی پیامی ندادی سلام

نجستی کلامی نخواندی ختام

خدا شاهد درد خویت چنان

تو را بند داده به گویت زبان

خریدی کلام اجانب چرا

بریدی ز عشق محارب چرا

برو سالها دشت و صحرا بشین

حسودان دربار گشتت ببین

نشو صد پشیمان اگر خوانده ای

فریب ستم ها نگر  مانده ای

در آن وقت دیدار ودست جدا

در آن عشق سوزان و بست خدا

بگو حلقه ی عشق تو  چه کنم

بگو مهره ی درد تو  چه کنم

تو رفتی و عشقت بسوزد همه

نگشتی و رفتی دلم در غمه

 

 

جاسم ثعلبی 15/12/1390  شب

 

 

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: خدا حافظ ,
:: بازدید از این مطلب : 1837
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 16 اسفند 1390
.

تزلزلت الارض

و کسفت السماء

و هبطت الامطار الشدیده

و دمرت القصور العدیده

و ملئت الانهار بل رمال

 وسالت دموع الجبال

و تضاربت الامثال

 و انکسرت قصون الاشجار

و هبط وکر عصفورٍ مبللاً

و جناحیه مکسورتانِ

نادا یا ابی یا امی

لم یستمع من ینجیهُ

این المفر الی النجات

نادتهُ الشمس الغائبه

اسکن فی جحر الارانب

حتی ینقطع رش المطر

دخل فی الجحر خائفاً

رای الارانب جافه

من صگور الزمان تحت الارض

قال العصفور الصغیر

لا مفر للنجاة حتی تحت ظل الظلام

انحنی و مات متبسماً

و فسر القدر منتدماً

الی این یا زمان

الی این الامان

یالیت لم ولدت قبل حین

یا لیت لم اری کل مارایت

یا لیت ............................

جاسم ثعلبی 15/12/1390

 



:: برچسب‌ها: یا لیت , , , , , ,
:: بازدید از این مطلب : 753
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 15 اسفند 1390
.

 

فراموش ، فراموش ، کردی فراموش

درآغوش ، در آغوش ، بردی در آغوش

رمزها گم گشته از مفتون دل

درزها پر گشته از معجون گِل

در گلستان جهانی خفته است

عشق باد آورده را مضنون ول

چشیدی ، چشیدی ، آهش چشیدی

خریدی ، خریدی ، مهرش خریدی

گو چرا بر عهد کاذب مانده ای

گو چرا بر تخت غاضب زنده ای

کوفتی آن نفس آزرده به عشق

غم چرا بر قبر غالب خوانده ای

پاک گشتی خاطرات ، انداختی در مبهمات

رسم عشق و عاشقی ، کاشتی در  معضلات

همین است ، همین است ، عشقت همین است

کمین است ، کمین است ، مکرت کمین است

کشیدم ، کشیدم ، دردت کشیدم

بریدم ، بریدم ، از تو بریدم

سالها می خواندی این مهر و صفات

سالها می گفتی این قهر چشات

دل کشیده ناله ات در این مکان

یاد باد آن قسم  بهر خدات

نهیدم ، نهیدم ، سازت نهیدم

دریدم ، دریدم ، خارت دریدم

نمی دانستی دل آزرده شدم

توی عشق بی نهان باده شدم

نوش کردم جام دیدارت کنون

در عزایت لحظه ها زاده شدم

نبودی ، نبودی ، یادت نبودی

سرودی ، سرودی ، عشقت سرودی

باز هم یاد آور آن خاطرات

باز هم نام آور اون موعظات

یاد رفته گشت دل در آسمان

باز هم یاد آور آن خنده هات

جاسم ثعلبی 15/12/1390

 

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: فراموش ,
:: بازدید از این مطلب : 2125
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 15 اسفند 1390
.

 

جان ، جان ، جان

دلشوره ی من

بزن زنگ و بیو در  لونه ی من

بیا بنشین عزیز بر روی باری

گل رنگین عشقت یادگاری

بده آن شال سبزت تا ببویم

کشد دل خستگی ها در خماری

هان ، هان ، هان

گل پیچک من

بزن دست و بیو در محفل من

بزن دست و بتابان دیده هایت

تبسم کن بجوشان خنده هایت

بده آن گل در قلبت نهفته

دلا شادی بروبم خاک پایت

آن ، آن ، آن

بیا بنشین کنارم

برات قصه بیارم

بچش درد دلم را

ببین بر غم سوارم

زارم ، زارم ، زارم

منم دوستت می دارم

تو باغت گل می کارم

چو سیرابش نمودم

بهشتی شد دیارم

گمان کردی کشیدم درد دوری

گمان بردی خریدم اشک شوری

در این گرما چو سیلابش کشیده

ز هجرت اشک چشمم زد به کوری

چرا بستی دلت را

چرا گشتی غمت را

چرا آسوده کردی

حسودان در نمت را

جان ، جان ، جان

درون دلت زندان

خمیده موی مژگان

چو سقفی زد به ایوان

بجوشد درد و درمان

درون دیگ خندان

بلرزان ، و بگردان و ، بسوزان

جاسم ثعلبی 15/12/1390

 

 



:: برچسب‌ها: دلشوره ,
:: بازدید از این مطلب : 1946
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 15 اسفند 1390
.

 

بیا جانا دلم بی تو گرفــــــــته

دو سالی پشت هم بی تو نخفته

طنین نغمه ها سُر کرده دردم

هزاران سکته را بی تو شمرده

*****

کشیدم محنت دوری زهجرت

خریدم ذلت گوری زقهـــرت

دلم پر خون گشته از فراقـت

دل آزرده شدم یارا ززجـرت

 

*****

تازه فهمیدم تویی دیوانـــــــه ای

از طبیب دل ربا مستانــــــــــه ای

در بیابان پا گشادی سر بــــه راه

ترک کردی بی صدا غم خانه ای

*****

سوختی غم های عشق ای بی وفا

افروختی درد عناد ای در صـــفا

ناز می کردی کنار دشمنــــــان

صد خطا با صد خطا ای در جفا

*****

شب و روز از کنارت می گذشتم

به یادت قصه ی غم می نوشتم

هزاران دفتری پیچیده قلبـــم

به آه دل سپرد این سرنوشتم

 

جاسم ثعلبی 15/12/1390

 



:: برچسب‌ها: دو بیتی( بیا جانا دلم بی تو , , , , , ) ,
:: بازدید از این مطلب : 962
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 15 اسفند 1390
.

می پرستمت عزیزم، تو کجایی قبله ی من

سالها گشتم نبودی،در فنایی مهره ی مــــن

در گذر گشته دل و جان، در بیابان دلـــت را

کوه و دشت و شهر و کویت، در خیابان و پلت را

بوی عطر گل فشانی، پرزه ای از دیدگانــت

در مشام دل خریده ، هدیه ای از مهرگانت

بیا در محراب قلبم ، پهن کن سجاده ات را

بیا در گرداب رودم ، رهن کن میحانه ات را

بیا دل در افتخار ،یادبودی از حضـــــــورت

بیا آن هر گز نخفته، ناظر عشق بلـــــــورت

می پرستم خنده هایت، می کشیدم دیده هایــت

نقش می بسته نگارت، در آسمان گفته هایـت

 

جاسم ثعلبی  15/12/1390









،

 



:: برچسب‌ها: می پرستمت ,
:: بازدید از این مطلب : 1820
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 15 اسفند 1390
.

 

تو عزیزی ، تو یه شمعی، توی تاریکی شبهام

تو یه آهی ، تو یه دردی ، توی دلگیری تنهام

بی تو در کلبه نشینم ،بی تو هر عشقی نبینم

بی تو تنهایی کشیدم، بی تو در غمها عجینم

در به در سویت دویدم، چشم بسته دل نهیدم

تا به محرابت رسیدم ،پرده ی حجبت کشیدم

ناگهان در دل ستودی، عشق بی حاصل نبودی

ساحل دریا که بودی ؟ نغمه ی مهرم سرودی

تا کجا پای برهنه ، دشت پر خارت دویدم

بار عشق و هجر دلها، بر تن و زخمت کشیدم

کوچ کردی بی خبر را، دل نجوییدی سراغی

پوچ کردی زندگی را ،گل نپرسیدی زباغی

این دلم در انتظارت، سالها مدیون مهرت

این الم در دیدگانت، ناله ها بارون عشقت

کاش سیاره غریبم، در مدار آسمونت

کاش اشکانه نصیبم ، در چشای مهربونت

 

جاسم ثعلبی  14/12/1390

 



:: بازدید از این مطلب : 1624
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 15 اسفند 1390
.

کتبت اشعار لجلک یا حبیب الــروح

او ملتنی القوافی او لا تلومونــــــــی

نظرت ابباب بستانک عطر و ایفـوح

او جرحتنی المظالم لا تلچمونـــــــی

سهرنه ابحبک او ذکرک یضل مطــروح

نمت اعلی الچوالی لا تندهونــــــــی

خلونی اممدد کثرت بل نــــــــــوح

بلکت میت ابحبی تدفنونــــــــــــی

کل هذا التعب گلبی انجسم مشروح

اببسمه من هواه انتم تداوونـــــــــی

ولک افتح چفایف شفتک انت او روح

من الموت الاسود خل یرجعونـــــی

هل آهات حرگت بل بیادر ســــوح

ابنیران الحبیب اردود چوونـــــــــی

اذا ما طاب وجعی او لا تخیط اجروح

ابطن کارون بل جونیه ذِبونـــــــــی

 

جاسم امحمد الحسانی الساری

14/12/1390

 



:: بازدید از این مطلب : 2299
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 15 اسفند 1390
.

 

"وحگ الرضعت الخمسه و اباها؟

صدیقک دوم تچیله و باهـــــــــــا؟

اکو وحده احملت عمها و اباهـــا؟

او حبلت من اخوها ابلا خطیه

معنی:

قسم بر پنج شیر داده به جاه اســــت؟

رفیقت یار ی کن با بی تباه اســـــت؟

یکی باشد کشد غم عم و بابـــــــــــــا؟

از برادر حامله گشتن بی گناه اســــت؟

 

جواب :

بنت النبی المقصوده و اباها

ابن عمک ضخر ضمه و باهـــه

سکینه همهه من عمها و اباها

بنات آدم تزوجنا الخویـــــــه

معنی:

دختر پیغمبرم مقصــــــود بود

پسر عمو سروری محدود بود

سکینه در کشید هم عـم و بابا

دختر آدم بدان معدود بــــود

******

"حبله اصبحیت ابتوم او عمری اثنعش عام؟

زوجی ابن اخوی ایصیر و ابشرع الاســــــلام"؟

معنی:

دوازده ساله آبستنم با دو قلوی مهربان؟

از فرزند برادرم همسر گرفتم در نهان؟

جواب:

 

زوجچ یصیر ابهای ابن ابن ابیــــــچ

من مرت ابوچ الزوج صح ابن اخیچ

 

فهمیت اخوچ ایصیر ما رضعته امـــچ

من مرت ابوچ الزوج ابن ابنه سرچ

 

معنی:

 

همسرت جانا شود،؛ فرزند فرزند پدر

از زن بابای دوم ، فرزند دلبند قَدَر

*****

کل ساعه ابوسه حیل و ابشفته احبه

اخر مصیصی اویاه ادوسه واذبــــــــه؟

معنی:

هر لحظه بوسش را در لب گرفتم

بعد از همه فریاد در گِل نهفتم؟

*****

طایر واله جنحان من ربه موعود

بل دنیه ما تلگاه ما منه موجود؟

معنی:

بال و پرش زیباست از پروردگارش

در زندگانی نیست از مهر و بارش؟

*****

هم شفت هم سمعیت زوجه و اخوها

تتزوج ابمرضات امهه و ابوهـــــــــــا؟

 

معنی:

 

دیدی شنیدی را زوجه و داداش

با همسری از جان جوییده پاداش؟

*****

ولدت فرخ بل بید ماعدهه رجــــــــال

حبلت و وضعت بیه من دمها ما سال؟

معنی:

زاده فرزندی نیک در یک بیابان

بی پدر حامل گشت چون پادشاهان؟

 

هر کدام از این ابیات پاسخ دارد.

 

 

جاسم ثعلبی 14/12/1390

 

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: اشلون ایصیر؟ / مگر میشه؟ ,
:: بازدید از این مطلب : 2191
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : یک شنبه 14 اسفند 1390
.

 

به به ، چه خوبه ای جان

نم نم فرودِ بـــــــــاران

غم در کشیده ایـــــــوان

دَم دَم بریده جانـــــــان

دریا چو گشته جوشــــان

 

به به  چه خوبه  ای جان

گلهای شاد و خـــــــندان

در گوشه ی گلســــــتان

با غنچه ی فـــــــراوان

بر دردها چو درمـــــان

 

به به  چه خوبه  ای جان

همراهِ یار شـــــــــادان

در عشق چون بهــاران

بی او شدم پریشــــان

در ساحلی چو مــرجان

 

به به  چه خوبه  ای جان

سوار چرخِ گــــــــــردان

دنبالِ دیو و پریــــــان

نگاهِ من به کیـــــــوان

سفیر عشق بی جــــان

 

به به  چه خوبه  ای جان

تو دیدی عشق سوزان؟

کشیدی هجر و حرمان؟

زدودی اشکِ نـــالان؟

رها شدی ز خویشـان؟

 

به به  چه خوبه  ای جان

گشتی چو شمعِ میـــدان

چو قطره اشکِ غلطــــان

یک سبکِ نو به دیوان

فرودِ ابر گریــــــــــــان

به به چه خوبه ای جان

نفس کنارِ ایمـــــــــــان

 

1- نفس و ایمان اسم خواهر و برادرند

2- این سروده مشترک است .جاسم ثعلبی (حسّانی) و سمیه سجودی (نیاز)

12/12/1390

نمایی از درون و بیرون مضیف(محل پذیرایی) در هور 

 

 



:: برچسب‌ها: به به چه خوبه ای جان ,
:: بازدید از این مطلب : 1740
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : جمعه 12 اسفند 1390
.

 

ما دریت اجروح گلبک زرفت الغرفه علــــــــــیه

مادریت ابسفرتی لک ضاعت الفرصه امن ادیه

مادریت الحب لچمنی او زرزر ادموعه اباذیــــه

مادریت اهوای حبک دوا بشموعه المنــــــــــیه

ما دریت الحب عذاب او عذب ارسومه الخلیه

ما دریت انتِ العزیزه ناسی کل هایه القضیــه

ما دریت ابحبچ اقهر واسل بشجاره او فــــیه

ما دریت انتِ الحبیبه انتِ رسامه او ابــــیه

مادریت الحب یسهرچ دفن شعره ابهل بلــــیه

ما دریت انتِ حبیبه او ضامه اعلومه علـــیه

ما دریت اسموم حبچ یحفر ازروفه ابسریـــــــه

ما دریت اعیونچ اتشع تشعل اگلوبه المریه

ما دریت اتحبنی هیچی چا شلعت اگفول او ادخلته المنیه

ما دریت اهواک لحظه ارجوکِ ظلِ مجنونه بیه

ما دریت اعذرنی والله انه الک و انته الیــه

 

معنی:

ندانستم که خون دل ، تو را از زخم جاری شد

ندانستم سفر کرده ، خبر در جرمِ داری شـــــــد

ندانستم که عشق زخم خورده را ، قـــراری شد

ندانستم که اشک تو ، همان لحظه وداعی شـد

ندانستم که عشق دل پاکت بی وفایی شــــــد

ندانستم عزیزی تو ، فراموشی بهایی شــــــــد

ندانستم که قهر تو ، یه سل در شادمانی شـــد

ندانستم فنون عشق سر بار خطایی شـــــــــد

ندانستم که بی خوابی و نذرت ، در فنایی شــد

ندانستم که معشوقم فراموشِ ، یه رازی شـــــــــد

ندانستم چو عشقت زهر ، در روحم که  جاری شــد

ندانستم که چشمت نور زد ، مهتاب و ماهی شـد

ندانستم دوسم داری ، شکستم قفل و زاری  شد

ندانستم همان لحظه خیانت در نهانی  شـــــــــــد

ندانستم مرا با تو یه عشق آسمانی  شــــــــــــد

 

از همکاری شاعر سر کار خانم سجودی نیاز

تشکر می نمایم.

 

جاسم ثعلبی 10/12/1390



:: برچسب‌ها: ا دریت انتَ تحبنی؟ / ندانستم دوسم داری؟ ,
:: بازدید از این مطلب : 2064
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : چهار شنبه 10 اسفند 1390
.

ای گل بی خار ، خشکیدی انگار

برگ و تنت را ، در عشقی سرشار

نمی دونستی اسیر تو شدم

نمی دونستی عبیر تو شدم

پخش گردیده عطور دلبری

نمی دونستی وزیر تو شدم

مانده ای زیبا درون

پوشیده ای دیبا کنون

خام گشته دیدنت

در زمین و آسمان

ای رخ خندان ، سپیده دندان

چشم و لبت را ، باریده باران

بارش نم نم بارانت ببین

آب پوشیده و سیل آمد زمین

چشم غم خوارت فروغش در ظفر

غرق در مستی و ایمانت چنین

بادبان دل فتاد

ساحل دریا نهاد

گم شدم در جنگلت

غم به دل زندان گشاد

 

جاسم ثعلبی ( حسّانی )

10/12/1390



:: بازدید از این مطلب : 1911
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : چهار شنبه 10 اسفند 1390
.

 

من می روم از این دیار، دل بریدم از این مزار

خسته شده دل و تنم ، از این غوغای ماندنـــــم

شکوفه زد گلِ وداع ،در سفرم با این مـــــــــتاع

الوداع و الوداع

مردم آن خفته به غم ،باران باریده به نـــم

باغ آن خشکیده گشته ، ساقه ها پوکیده گشته

آسمانش ابر برده ، دیدگانش قبر جســـــــته

خفته را هر گز نمرده

شب تاریکی به پایش ، نور شمعی گفته هایش

آه دلبر گل ندایش ، کلبه در نم درد هایــــش

ساحل دریا بریده ، ماتم عشقم کشـــــــــــــیده

هر چه دیده غم کشیده

بوی زیبایی ندیده ، رنگ خونابش سفـــــــیده

آخرین دید و مداری ، آخرین مهر و خـــماری

رفتی برگشتی نداری ، خوانده ای، رخ در نگاری

آسمان عکشس کشیده

رفته ام از کوچه ی دل ، مانده ام یک تحفه ی ول

ناگهانی خوانده بودم ، الوداع از این ســـــــــرودم

اشک تاریخی چه سودی ، بی وفا هر گز نبـــــودی

در جفا مهری گشودی ، می دونم خواننده بــودی

یاد تو زخمم بریده

 

جاسم ثعلبی  09/12/1390

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: ترانه ی من میروم ,
:: بازدید از این مطلب : 1851
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 9 اسفند 1390
.

 

 "بیا بیا بی تو دلم گرفته ســت بیــــــــا"

بیا مرا بی تو غمم نهفته ست بیــــــــا

بیا دلم در پی آرامش ست بیـــــــــــا

بیا که دل در غم شب نخفته ست بیا

 

بی تو که هر گز ماندنم نیســــــــــــــت

در دوری تو یاورم  کیســــــــــــــــــــت

پوشیده در غم سرنوشتــــــــــــــــــــــــم

جوشیده در نم باورم چیســـــــــــــــــت

 

چه قصه ای در خواب شب کشیدم بیا

چه ناله ای در غم  آن بریدم بیــــــــا

دل واپسی در دل تو نوشتم بیــــــــــــــا

عشقم بخوان با مهر تو شنیدم بــــــــــــیا

 

جانانه در دل ریشه کـــــــــــــــــــــــردی

قاب گلم را گیشه بـــــــــــــــــــــردی

اشک ترم را خواندی در تـــــــــــــــــب

یک جلوه ی ناز پیشه کـــــــــــــــــــردی

 

تا دلم آموخت آن کمالـــــــــــــــــــت

در پی دیدار ِ این جمالـــــــــــــــــــت

سوزانده ای شمع در دل مــــــــــــــــاه

گریان شده ماه در زوالـــــــــــــــــــت

 

جاسم ثعلبی  08/12/1390

 

رسم با مداد

 



:: برچسب‌ها: ترانه ی بیا بیا ,
:: بازدید از این مطلب : 1678
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 8 اسفند 1390
.

 

کتبت رسالة هجرک والقیتها

علی متن البرید

من وعدٍ و وعید

مبشرة انغام هجرک

التی قردتها فوق الاشجار

فی وادی النحیب

خذها و ابتسم

و افتحها و اسکب الدموع

و اسقی الحظات الماضیه

ترکت حباً مشتعلاً

و فتکت بستان الموده

و هزمت الزمان فی ذکریاتک

انتحر بکلامک السار

سررت قلوباً تعادیک

و عادیت الورود التی تساقیک

هیهات

خذ نسمات الهوا فی بحرٍ متلاطمٍ

علی ساحل المحبة و المحنة

انقطع النسیم فی ملتقاکَ

الی الابد

الی النهایه

الی ما بعد القیامة

 

جاسم امحمد الجبیره الحسانی الساری

08/12/1390

 

 



:: برچسب‌ها: رسالة هجرک ,
:: بازدید از این مطلب : 1820
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 8 اسفند 1390
.

 

بالای سرت بنگر

آسمان شکوفه زده

گلهای رنگارنگ

در سرزمین آرزوها

خیالاتی نشو

آسمان آبستن شده

رگ دریاها بریده

خونها منجمد

شبدرها در آسمان شاخه زده

مه روی برگ ها را ببین

قطره قطره در جام بلورین حیات

بر تن لخت درختها یمان

آری

خشک سالی و تشنگی

مدیون عطش خست دریاهاست

در جنگل های وجود بی احساس

طبیعت بمیر تا وقت زنده شده

دیری نیست

منتظر باش تا نفس بکشی

 

جاسم ثعلبی  08/12/1390

 



:: برچسب‌ها: ی آسمان ببار ,
:: بازدید از این مطلب : 1473
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 8 اسفند 1390
.

 

کاش دلدارم بداند عاشق مهر و کمالـــــــش

کاش در دیده بخواند طالع بدر و جمالـــــــــش

سالها ماندم غریقش در الم سوزیده قلـــــبم

کاش از خوابش بخیزد طعنه زد خار و رمانش

*****

چشم ها باریده اشکی از فراق  دلبرانــــــــــــــی

دیده ها پرسیده دردی ازطلاق زندگانـــــــــــــــی

کور شد قلب دو چشمم از  مرارت هــای یارم

رو به صحرا گام بردم از نفاق بندگانــــــــــــــــی

*****

کنار ساحل دریا کشیدم موی نمناکــــــــــــــــش

دل آزرده شدم مجنون پریدم سوی دل پاکش

خروش آب های دل به ناگه موج زد دیده

مرا پوشیده در ژرفی کنار کوی گم چاکـــش

*****

مانده ام در انتظارت آن کنار دشــــت قلبم

جسته ام مهر کمالت آن دیار مســـت دردم

ناگهان پوشیده اشکی در میان دیدگانــــــــــم

یخ زده دیدار عشقت آن مزار گشت سردم

*****

می دویدم همچو آهو می خزیدم در کــــنارت

تا که نزدیکت رسیدم می کشیدم زهـر خارت

بی گمان آسوده خفتی من اسیر وعــــدها را

می پریدم از غمستان می جویدم در دیارت

*****

کنار ساحل دریا چو موج آمد به دیـــــــــــــداری

بغل کردم تو را جانا مهی آمد بــــــــــــــه آزاری

چنان در عشق تو سوزان و دل شادی و پروازی

چو مستان در مزار تو گلی آمد پدیــــــــــــداری

 

جاسم ثعلبی 07/12/1390

 



:: برچسب‌ها: عشق یخ زده ,
:: بازدید از این مطلب : 1609
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : یک شنبه 7 اسفند 1390
.

 

کشفت انجوم جدد بل سماء هل یوم

عینی ما غفت لا غمضن اجفونــــــی

فتحت الباب ماسیت الگمر مندوم

جاوبنی ابصراحه او فتشن اعیونـــــی

باوسنی امشابگ بل هوا سکریـــــت

حطانی اعلی چتفه او مطرن اضنونی

لگیته اعلی الشمس یتوکه ابترحیب

اخذنی اویاه طایر عطبن امتونــــــــی

من ابعید نظریت الولف مشتــــول

علی کرسی المحبه طبعاً اینونــــــــی

اعلی متن الشمس نوره یشع من کل صوب

یلوم احباب گلبه یظن ما جونــــی

لما شافنی مشتاق اله اتعنیـــــت

نادانی ابصراحه غصبن اخذونــــــی

 

جاسم امحمد الجبیره الحسانی الساری

06/12/1390

 

 



:: برچسب‌ها: بُعد الحبیب ,
:: بازدید از این مطلب : 1811
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : شنبه 6 اسفند 1390
.

دو بیتی های ثعالبی

 

کنار دشت یاران رفته بودم

درِ کلبه ی ِ عشقی گشته بودم

درون شاخه ها یک گل پسندم

به ابرو و اشاره خوانده بودم

*****

بیا با گیسوانـــــــت دارم ای دل

غم و قصه و نامت دارم ای دل

اگر در بند موهایت نمـــــــــردم

مرا با رخ و قامت زارم ای دل

*****

جهانا باختم در زندگانـــــــــی

اثر بخشیده غم در دیدگانــی

تنم در زار دریای وجـــــودت

شکسته دل به غم درماندگانی

*****

اللهی یاوری ده در وجــــــــــودم

اللهی زیوری ده گر نــــــــــبودم

دل و جسمم ترک برداشت کرده

اللهی قدرتی ده در کـــــــــبودم

*****

پسندیدم صفای روی ماهت

بسایم آن دو گیسوی سیاهت

درون دل نهادم خوی زیبـــا

خریدارم دو ابروی خــمارت

*****

بیا جانا دمی در دل بگردان

لبای دیده ها در گل بخنـــدان

نشو از آه من یک لحظه دلگیر

پیام عشق ما محفل بگــردان

*****

مرا درد و مرا ناله مرا غم

مر اشک و مرا چاله مرا دم

از این آوارگی دل گشته بیزار

مرا خار و مرا بار و مرا نم

*****

دلم در شور مانده سالـــــــها را

گلم در گور خوانده قصـــه ها را

به ناله ساقه ای عشقم روا شد

به غم سوراخ کرده سنگ ها را

 

جاسم ثعلبی  06/12/1390

 



:: برچسب‌ها: دو بیتی های ثعالبی ,
:: بازدید از این مطلب : 1904
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : شنبه 6 اسفند 1390
.
صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی