شعر بی وزنِ من ُ آخر بخون
ای غریبِ کوی و دشتِ انتظار
قافیه رفته سفر مونده ردیف
نقد کن ای جان یادت افتخار
***
خسته شد این دل از اون وزنِ ثقیل
شعرِ زیبا و ردیف و قافیـــــــــــه
قرض کردم نصف شب نــو آوری
زخم شد دیوارِ مغزم کافیـــــــه؟
***
بس تو فکر شعر گفتن لحظه هــــــــا
همه با من قهر کردن جز خیـــــــــال
زیر شمعی قلب و فکرم خواب رفت
عشق و دیدارت شده واسم سئــــوال
***
مدتی در فکر آغوشت چنیـــن
زیرِ سقفِ آسمونت خســـته ام
در هوس موندم بیام یا که نیام
ساک بیچاره دم در بستــــه ام
***
عمر اادم تو اگه داشته باشــی
یه دقیقه نزد من خیلی زیـــاد
دلِ زرینت من و آخر ندیــد
عشقِ نا باور چرا دادی به بـاد
***
دور شد اون درد با لالایــــی ات
قول میدی کاشتی عشقم بهــــار
شاد و خوشحال و گهی آزرده ای
برفِ سنگی رویِ قلب و دل نبـار
***
دلم آرامش نداره پیشِ تـــــــــو
چونکه پاییزی شده آب و هــوات
گاهی محبوبی و گاهی بی خیـــال
زخم من بدخیم شد از اون دوات
***
می دونی تنهام و دردم کوه شـد
ای ستاره تویِ شب هـــای دراز
بارِ تو یه توپِ نازِ قرمــــــــزی
عشقِ سر شارت به دلسنگی نباز
***
لحظه ای در یاد تو رفتم سفـــر
خواستم تو خواب بیدارت باشم
چونکه در رفتی و پیچیدی دلم
نمیام هر گز و آزارت باشـــم
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 04/06/1391
:: برچسبها:
نمیام هر گز ,
:: بازدید از این مطلب : 1544
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0