ما هم دردیم ای موج کهنه
ای مرگِ خفته در درون زمین
ای کشتی گیر زبردست
با مردمی پرکار
ناقوس حمله ات خاموشه
بی خبر آمدی
در یک لحظه ی پر اضطراب
با کوخ نشینان نان خشک بدست
با این همه ویرانی
چرا باید ستمدیدگان قربانی
از نداری
از سادگی
از تنهایی
همه آواره شدند
کشته و زخمی ها زیاد
کشاورز ند
آنها فرزندانِ زمینند
دستهایشان سوهان دسته ی بیل وداسند
از عبادت های بی نماز
الکاد علی عیاله کل مجاهد فی سبیله
آری
یتیمی
دربه دری
دوباره به آغوش مادر باز می گردند
آهای موج کهنه خوابیده در زمین
جای خیزشت آنسوی دریاها
آن اطراف
جاهای دور
آن دورادور
ای موج کهنه
روزه داری را با خونش نوش جان کردی
طفل شیر خوار در تله کابین مرگ نشسته
زیرِ مهد سنگی
زبانش لای دندان ها
و مادرش خواب رفته
ما تدری نفسٌ ماذا تکسب غداً
وما تدری نفسٍ بای ارض تموتُ
اینجاست نقاش روزگار
نقش بسته دیار عاشقان
حکمتش زیاد
رحمتش آباد
زبانمان بسته
همچون موسی و خضر در سفر
یادمان هست
اکثر پرستوها کوچ کردن
به سرزمین آشنا
لانه هایشان ویران
پیر مردان و پیر زنان در کمند ابرهای بی باران
بر صخره های غمگین روزگار
به یاد می آورند
روزی اینجا جای پای فرشته هاست.
شهادت هم وطنان خوبمان در شمال غربی کشور
به باز ماندگان و هم شهریان و دوستان شاعر آذربایجانی
تسلیت عرض می نمایم و برای زخمیان حادثه آرزوی بهبودی را دارم.
جاسم ثعلبی (حسّانی) 24/05/1391
:: برچسبها:
همدردیم( هدیه به زلزله زدگان آذربایجان) ,
:: بازدید از این مطلب : 2187
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3