بناز ای همسفر
به نام آن خدایی را که آموخت
هزاران آیه بهر بندگانش
درون قلب محتاجان شفا کرد
جلا بخشید روح زندگانش
***
رسولان چون ستاره در فضا چید
جمال آفتاب آمد خروشان
ولی ماه منور شب نخوابید
سحر خیز شفق باریده باران
***
امامان زادگاه عاشقان کرد
علی بخشید موج مهربانی
حسین دریا شده در کشتی نوح
امام مهدی برج دیدبانی
***
من و تو ذره ای از شمع روشن
مبادا چشمه ی عقلت نبینی
درون تو نفس نالیده بسیار
و این جسم است موجود زمینی
***
کلام حق شهود آخرت گشت
کلام الناس چون آتش فروزان
خدا یارو پناه بی کسان باش
همه جا چون شبح تابیده وجدان
***
بناز ای همسفر از خالق جان
پیامبر را معلم آفریده
بیاموز آنچه سر می داده قران
هزاران بی خرد دردش چشیده
***
احب ویاک اسولف و انظم اشعار
واراویک الگلب مچوی اباذیتک
تشل بجروحی بیدک تشعل النار
او تحط ملح ابطن جرحی ابوصیتک
***
هویتک ما هویت الدمر الناس
هویتک من کلامک سر علیه
استاد او کلمتک تحفر بالاجبال
او تهاوی الظلم بحر امن المنیه
***
احن واشتاق الک یا نور العیون
استاد ایبشر الغاضب کلامک
اجل تلمیذک اگعد و اسمع الحال
اریع کالارض و اشفی ابسلامک
***
چو پروانه شدم بالم رها شد
دلم از دانشت پوشیده چاهی
تنم لرزید از نام تو استاد
قلم در دست من جوییده راهی
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 15/08/1393
:: برچسبها:
بناز ای همسفر ,
:: بازدید از این مطلب : 1703
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0